تو قسمت قبل، پیمان و پونیز درباره اینکه آیا هوش مصنوعی میتونه جای طراحها رو بگیره یا نه، یه گفتوگوی دوستانه ولی جدی داشتن. حالا تو این بخش دوم، پیمان با یه دید بدبینانهتر و چالشبرانگیزتر برمیگرده و بحثو میبره به جاهایی که واقعاً ممکنه خیلیا رو نگران کنه… بریم ببینیم چی گفت 👇
وقتی بدبینی، واقعیتر از خوشبینی بهنظر میرسه…
پیمان:
من راستش خیلی بدبینتر از این حرفام. دارم به روزی فکر میکنم که هوش مصنوعی همهچی رو حذف کنه، نه اینکه یه بخش کوچیک از کارو بگیره، نه… همهچی رو. اصلاً جایی برای سناریو نمیمونه، یعنی این اتفاق قطعیه، فقط زمانش مونده. یه مدرسه هوش مصنوعی تو اروپا تازه راه افتاده، فقط یه ماهه که شروع به کار کرده، ولی با همین زمان کم تونسته صدتا دانشآموز جذب کنه. یعنی هوش مصنوعی دیگه فقط یه ابزار نیست، داره به شکل جدی جای آدمارو میگیره. حس میکنم دیگه نمیتونم با اطمینان بگم: «من پیمان صدوقم، طراح گرافیکم»… چون این نقش، کمکم داره محو میشه.
پونیز هم در جواب گفت: حالا هوش مصنوعی میتونه همون پروژه رو با یه کیفیت قابل قبول بزنه، ولی با هزینه خیلی کمتر و حتی شاید مجانی! اینجاست که داستان ترسناکتر میشه. تو گفتی کارای هوش مصنوعی ممکنه آبکی باشه. درسته؛ ولی وقتی اون آبکیه، برای کارفرما کافیه، دیگه نیازی به طراح نیست.
من با مثال فرش دستبافتت کاملاً موافقم، که گفتی هنوزم اصالت داره و حتی بعد از اومدن فرش ماشینی، ارزشش بیشتر هم شده. ولی خب، بذار یه سوال بپرسم: برای شروع زندگی، میرم فرش دستبافت بخرم؟ یا فرش ماشینی که فقط زیر پام چیزی باشه؟ یعنی تا وقتی همه چیزم روبهراه نباشه؛ ماشین، درآمد، لباس، خونه؛ نمیرم سراغ یه ساعت لوکس. اول نیاز، بعد انتخابِ خاص.
ترس من از هوش مصنوعی هم دقیقاً همینه. اینکه خود کارفرما بگه: «خب آقا چرا پول بدم به طراح؟ وقتی هوش مصنوعی همون کارو داره مفتی انجام میده؟» همین الانم داریم اینو میبینیم! کلی کافه و بیزنس کوچیک هستن که از طرحهای آماده، فایلهای رایگان، یا تامنیلهای لایهباز استفاده میکنن. چرا؟ چون ارزونه، چون سریعتره و برای شروع کارشون، کافیه.
وقتی حتی طراحان خلاق هم در خطرن
پیمان در ادامه بحث گفت که: ببین هنوز هوش مصنوعی به اون سطحی نرسیده که همهچیو ببلعه. ما فقط سناریوهای صفر و صد رو چیدیم، ولی واقعیت اینه که الان تو یه حالت خاکستریایم. ابزارهای AI هستن، هم رایگان، هم پولی. خیلیا با همینا کار درمیارن، حتی کارفرماهایی که یه کم فتوشاپ بلدن خودشون طراحی میکنن. اگه فقط به فایل آماده و سبکهای تکراری وابسته باشی، زود یا دیر بیکار میشی. چون هوش مصنوعی همین کارها رو سریعتر و ارزونتر انجام میده. ولی اون که «خالقه» نه «کپیکار» باشه، هنوز تو بازی زنده میمونه. همون که الان داره با مشتری خارجی کار میکنه و درآمدش چند برابر شده. این دقیقا مثل کسیه که تو بازار کار منتظر نشسته ببینه کی پول درمیاره، در حالی که فرصتها میگذره و خیلیها حذف میشن.
بترس… ولی حرکت کن، چون وایسادن مساویه با حذف شدن
ببین، واقعیت اینه که ترس از آیندهی هوش مصنوعی واقعیه. اصلاً نمیخوام بگم که نه بابا چیزی نیست یا نگران نباش. نه. ترس لازمه. ولی فرق آدمای موندگار با اونایی که حذف میشن، توی واکنششونه. فرض کن الان ایآی مثل یه موج سهمگینه و تو دوتا انتخاب داری:
- یا بترسی و بشینی یه گوشه، صبر کنی ببینی چی میشه. خب چی میشه؟ یا موج میاد و تو رو له میکنه یا شاید اصلاً وایسه، ولی تو از قبل جا موندی، از صحنه حذف شدی، چون هیچ کاری نکردی.
- یا بترسی و حرکت کنی. بگی باشه، بترسم ولی جلو برم. تو این حالت هم دو تا سناریو هست:
یا با کله میری تو دیوار و حذف میشی که خب شرافتش از حذفِ بیحرکت بیشتره.
یا موج وایمیسته و تو، چون آمادهای، چون یاد گرفتی، چون دل به دریا زدی، میری بالا.
من به خیلی از بچهها اینو تلفنی گفتم. بعضیاشون الان شاید همین ویدیو رو ببینن. گفتم: نمیخواد از من یاد بگیری. اصلاً برو از پونیز، از هر کسی ولی بترس و حرکت کن. رفیق، آدمایی که همیشه وایمیستن ببینن بقیه چی کار میکنن، خودشونو دارن حذف میکنن. اما تو فقط زمانی برندهای که بدونی ترس بخشی از مسیر رشدته. ببین ما قبلاً هم ترسیدیم:
■ وقتی کرونا اومد؟ ترسیدیم، ولی اقدام کردیم.
■ گفتن اینستا قراره فیلتر شه؟ بازم آپلود کردیم.
■ الان میگن شاید یوتیوب بره. ما میدونیم، ولی هنوز ویدیو میذاریم.
چرا؟ چون کسی که با ترس حرکت میکنه، حداقل ذهنش جلوتر از اونیه که هیچی نمیکنه. این حرف شاید کلیشهای به نظر بیاد، ولی ما نیومدیم تو این بحثها که لالایی بگیم یا دلگرمی الکی بدیم. اومدیم از واقعیتی بگیم که ممکنه تلخ باشه، اما تنها راهشه. همه میدونن جملهی «بترس ولی اقدام کن» دیگه جملهی تازهای نیست؛ ولی فرقش اینه که ما داریم توش زندگی میکنیم.
وقتی سقوط و صعود طراح فقط یه مو با هم فاصله دارن
همیشه یه کلمه بوده که تو ذهنم سنگینی میکرد: سقوط. کلمهای که همزمان هم ترس داره، هم امید. چون وقتی بدونی تو سقوطی، یعنی هنوز داری نگاه میکنی، هنوز امید داری. چون کسی که امید نداره، اصلاً به مسیر نگاه نمیکنه. و دقیقاً این وسطه که معنا شکل میگیره. امید یعنی چی؟ نه خوشبینیه، نه بدبینی. امید یعنی نمیدونم چی میشه، ولی کارم رو انجام میدم. یعنی وسط ابهام، وسط تاریکی، باز هم حرکت میکنی. اگه بخوای معنوی نگاه کنی، این همون توکله. اعتماد به مسیر، حتی وقتی مقصد مبهمه.
ببین، ما تو این ویدیو یه روز کامل نشستیم فقط در مورد همین حرف زدیم. درباره اینکه اگه الان وایسی، منتظر بمونی ببینی بقیه چی میشن، تو هم حذف میشی. چه ترمیناتور بشه، چه نشه، تو چون نرفتی جلو، دیگه نیستی. ولی اگه بترسی و بری جلو، حتی با ترس، حتی با لرز، تو ۵۰٪ احتمال برد داری و این خیلی مهمه. چون الان یه بحران خیلی بزرگتر از بحران شغلی جلو رومونه: بحران وجودی.
اگه فردا هوش مصنوعی همه مشاغل رو گرفت، دیگه بحث این نیست که پول دربیاری یا نه، بحث اینه که اصلاً «تو کی هستی؟» تو چیکارهای تو این دنیا؟ اونجا دیگه فقط طراح و تدوینگر و نویسنده نیستی، اونجا یا خالقی، یا یه مصرفکننده سادهٔ ابزارها.
ما تو این ویدیو دقیقاً نشستیم و این سؤالها رو موشکافی کردیم. ترس رو گفتیم، شهوت سرعت رو گفتیم، بحران وجودی رو گفتیم، امید رو هم گفتیم. گفتیم اونی که الان میترسه و میایسته، حذفه. ولی اونی که با ترس حرکت میکنه، هنوز شانسی برای بقا و پیشرفت داره. اگه تا اینجای متن باهات حرف زده، این ویدیو رو از دست نده. چون یه گفتوگوئه که شاید تلخه، شاید یه جاهایی فشار بیاره، ولی واقعیه. از جنس ماهاست. از جنس تویی که الان داری اینو میخونی. ببینش. چون ممکنه زاویه دیدت رو برای همیشه عوض کنه.
زمان داریم، ولی وقت نداریم
ببین، ما الآن تو دورانی هستیم که با وجود این همه تکنولوژی، هوش مصنوعی، سرعت بالا و ابزارهای عجیبغریب، عملاً زمانمون رو داریم از دست میدیم. ما با «زمان اضافه»ای طرفیم که در ظاهر داریمش، ولی در عمل هیچوقت به اندازه الان وقت نداشتیم و این یه درد بزرگه: تو هر روز تو این دنیای شلوغ، با خودت فکر میکنی داری زندگی میکنی… ولی خیلی وقتا فقط داری بین شورت ویدیوها و نوتیفیکشنها نفس میکشی.
یه درخواست جدی: این ویدیو رو Pause کن
اگه واقعاً پای این پادکست نشستی، لطفاً یه دقیقه فقط سکوت کن و همین الآن ویدیو رو پاز کن. 30 ثانیه یا حتی 1 دقیقه، فقط چشمهاتو ببند و فکر کن: چی داره سرمون میاد؟
هوش مصنوعی؟ باشه، اون یه بحثه. ولی قبلش، همین موبایلی که توی دستمونه ترسناکتر نیست؟ همین اینستاگرام و یوتیوب و ریلز و شورت، که دقیقهای نیم ساعت ازمون میدزدن، خودشون هوش مصنوعی کوچیک نیستن؟
مشکل هوش مصنوعی نیست… مدیاست!
آره، خیلیها الآن از هوش مصنوعی میترسن و میگن قراره ما رو حذف کنه، شغلامونو بگیره، زندگیمونو عوض کنه. ولی واقعاً سؤال اصلی اینه: ما الآن داریم با زمانمون چیکار میکنیم که از حذف شدن حرف میزنیم؟
ما همین الآن، با این همه تکنولوژی، وقت خودمون رو داریم نابود میکنیم. مدیا شده یه دستمال گرونقیمت برای پاک کردن توجه تو. توجهای که پشتش یه عمره و یه فرصت برای فکر کردن، خلق کردن، زندگی کردن…
یه تصمیم بگیر برای زندگیت همین الان
ما از بحران شغلی رد شدیم. یا بهمون سوبسید میدن، یا کلاً میریم. الآن بحران اصلی اینه که “اگه کارت رو ازت بگیرن، تو کی هستی؟” اگه هوش مصنوعی بهتر از تو بنویسه، بهتر طراحی کنه، بهتر تحلیل کنه… تو کجای زندگی وایسادی؟ این سؤالیه که تو اون 30 ثانیه سکوت باید از خودت بپرسی.








